شبکهای که قرار بود دستکم در به سرانجام رسانیدن 2هدف موفق باشد؛ یکی اینکه با جمعکردن تمام برنامههای ورزشی تلویزیون در خود، هم به مفهوم تخصصیبودن عینیت ببخشد و دیگر آنکه معضل تداخل همیشگی برنامههای ورزشی شبکهها بهخصوص شبکه سه با سایر برنامههای این شبکهها را حل کند اما در عمل و با وجود گذشت این مدت نه به هدف اول دست پیدا کرده و نه در رفع تداخلی که ذکرش رفت توفیقی داشته است.
البته اگر منصفانه قضاوت کنیم خود مدیران ارشد سیما هم در بدو تاسیس این شبکه اعلام کرده بودند که نقل مکان برنامههای ورزشی به شبکه ورزش، امری است که به شکل تدریجی و پس از برچیدهشدن سیستم پخش آنالوگ (که قرار است در پایان سال 2013میلادی یعنی پنجماه و نیم دیگر محقق شود) انجام خواهد گرفت منتهی باید دید که مفهوم تدریجی از منظر آنها چیست و چه ملاک و معیاری برای تحقق عملی وعدههایشان دارند.
آنچه در حال حاضر دیده میشود این است که هنوز در شبکههای یک تا سه ، برنامههای شناختهشده ورزش و مردم، ورزش از نگاه دو و نود، درست به همان سبک و سیاق قبل روی آنتن هستند و هنوز هم تداخل این برنامهها و دیگر برنامههای غیرورزشی ادامه دارد بهخصوص در شبکه سه که برنامه نود و پخشهای زنده ورزشی شبکه سه از مسابقات لیگ برتر و لیگ قهرمانان آسیا گرفته تا همین مسابقات اخیر لیگ جهانی والیبال با سریالهای نمایشی بهشدت تداخل دارند و معلوم نیست که چرا وقتی که امکان دیگری به نام شبکه ورزش که نام تخصصی را هم یدک میکشد، ایجاد شده هنوز باید مشکلی به نام تداخل ساعت پخش وجود داشته باشد و بهعنوان مثال چرا باید در پخش سریال روتین موفقی همچون هوش سیاه دو که پخش هر شبه آن یکی از رموز موفقیت و برقراری ارتباط عمیقش با مخاطبین محسوب میشود بهدلیل همزمانی با لیگ جهانی والیبال وقفه ایجاد شده و اسباب نارضایتی علاقهمندان این سریال و افت و ریزش بینندگان این مجموعه فراهم شود؟ اصلاً چه لزومی وجود دارد که همزمان 2شبکه سه و ورزش مسابقههای زنده ورزشی به هر میزان که اهمیت داشته باشند را پخش کنند؟
این درست که دستگاههای مبدل دیجیتال آنقدرها هم که تبلیغ میشد ارزان قیمت نیستند و هنوز درصد قابل توجهی از مخاطبین به آنها دسترسی ندارند ولی میتوان با تدبیر این مشکل را بهگونه دیگری حل کرد و حال که یک شبکه تخصصی ایجاد شده این توقع زیادی نیست که دیگر پخش یک فوتبال زنده و عدمپخش سریال محبوب شبانه اعصاب آنهایی را که به فوتبال علاقهای ندارند بیش از پیش خرد کند. اگر هم مشکل از آنجاست که مدیران شبکههای قدیمیتر با انتقال این برنامهها به شبکه تازه تاسیس موافقت نمیکنند و تمایل به حفظ محبوبیت شبکه خود به قیمت ادامه تداخل برنامهها دارند باید از مدیریت ارشد این رسانه توقع مداخله و رفع مشکل را داشت.
اما گذشته از زاویهای که شبکه ورزش با دیگر شبکههای سیما دارد باید به یک وجه دیگر ماجرا هم توجه کرد و آن عبارت است از عملکرد خود این شبکه که از ابتدا پسوند پرطمطراق تخصصی را برایش برگزیدهاند. واقعیت این است که اگرچه پوشش بهتر و مفصلتر بازیهای المپیک 2012و پخش زنده بازیهای لیگ قهرمانان اروپا همه اتفاقاتی خوب و فرخنده هستند و در ارزیابی این شبکه نباید از نظر دور نگاه داشته شوند ولی با نگاهی اجمالی به کنداکتور روزانه این شبکه به این نتیجه میرسیم که تا چه میزان از آنتن این شبکه تخصصی به وسیله برنامههایی پر میشود که حتی برای اهالی همان رشته ورزشی هم چندان جذابیتی ندارند چه رسد به علاقهمندان عامتر ورزش. نمونهها بسیارند از پخش مسابقات ضبطشده موتورسواری، سوارکاری و واترپلو گرفته تا آموزش کریکت و بیسبال و رشتههایی که در ردیف کماقبالترین رشتههای ورزشی کشور ما محسوب میشوند جز پرکردن خوراک آنتن چه کارکرد دیگری میتوانند داشته باشند؟
آیا کنداکتوری که در قبال هر 3ساعت پخش برنامههای ضبط شده فاقد جذابیت، تنها 10دقیقه اخبار و تازههای ورزشی را در قالب برنامه کوتاه موج پخش میکند و با وجود یک سال از زمان تاسیس هنوز یک برنامه قابل رقابت با برنامههای ورزشی شبکههایی که اصلاً تخصصی هم محسوب نمیشوند، ندارد ، کنداکتوری در حد و اندازههای یک شبکه تخصصی و قابل مقایسه با شبکههای تخصصی ورزشی بینالمللی بهحساب میآید؟ حتی اگر پاسخ مدیریت این شبکه هم به کمبود بودجه آن (که چند وقتی است گلایه مدیران تلویزیون شده) بر میگردد خب اصلاً چه لزومی به راهاندازی شبکهای است که جز مواردی محدود توان خرید امتیاز حق پخش رویدادهای زنده ورزشی را ندارد؟ این در حالی است که شبکه ورزش حتی در پخش مرتب و مستمر رویدادهای ورزشی داخلی مانند رقابتهای کشتی انتخابی تیم ملی که دیگر نیازی به خرید حق پخش ندارند نیز ضعیف و نارسا نشان میدهد و واقعاً زمان آن رسیده که برای رسیدن یا دستکم نزدیک شدن به عملکردی که متناسب با نام و ماموریت این شبکه باشد تصمیم جدی گرفته شود.